آمریکا، کشورِ ساختارها و رئیسجمهورِ چهل و پنجم
دادههایِ ثابتِ ما به گونهای باورنکردنی در معرضِ بیثباتیاند و ما میدانیم، روزگاری برای بسیاری از جهتگیریهای کنونی مورد نقد، خطاب و شاید استهزاء قرار خواهیم گرفت. با این مبنا کسی نمیتواند ...
آمریکا، کشورِ ساختارها و رئیسجمهورِ چهل و پنجم
یونس احمدی: دکترای دینپژوهی دانشگاه ادیان
اینکه انسان اکنون در چه مرحلهای از حیات خود قرار دارد، شاید نتوان قضاوت و یا پیشبینیِ دقیقی به عمل آورد. شاید وقتی آیندگان در مورد ما رأی خواهند داد، جواب این پرسش را نیز در متونِ خود بگنجانند.
همچنین در پاسخ به این سؤال که میزان دسترسیِ ما به واقعیت و آگاهی چگونه است و آیا ما در عصرِ روشنی و یا تاریکی هستیم، هم در پرسشهای نسلهای آینده به پاسخِ قاطعتر و نظاممندتری میرسد.
برای اینکه تصاویرِ قابل لمستری از این موضوع در جهت مقایسه در ذهن داشته باشیم، به بازیگرانِ عصری که بعدها قرون وسطا و یا سدههای تاریکی نامیده شدهاند مراجعه کنیم و به این سؤال پاسخ دهیم که آیا آنها با اینگونه تصوری از حیات و عصرِ خود زیستهاند. این نکته ساده را هم در این سیر مفاهیم، باید به ذهن سنجاق کرد که داستانِ مسحوری و مفتونیِ انسان نسبت به اندیشههایش تاریخی سرتاسری دارد.
آنچه که در فلسفۀ شناخت مکشوف است، این است که بیشتر مفاهیمی که به نوعی در معرض ذهنِ انسانی قوام یافتهاند، لغزندهاند و ما گاهی کمتر میتوانیم با آنها اظهار همدلی کنیم بلکه باید معمولاً کوتاه بیائیم.
دادههایِ ثابتِ ما به گونهای باورنکردنی در معرضِ بیثباتیاند و ما میدانیم، روزگاری برای بسیاری از جهتگیریهای کنونی مورد نقد، خطاب و شاید استهزاء قرار خواهیم گرفت. با این مبنا کسی نمیتواند این گواهی را بدهد که ما از نسلهایِ کودکی بشر فاصله گرفتهایم.
در مسیری که تاکنون طی کردهایم، بسیاری از مفاهیم، علاوه بر اینکه در معرض ضعفهای مفرط و فاقد منطقِ قوی هستند، بلکه برای ما به عنوان، نوعِ بشر پر هزینه تمام شدهاند.
در این شرایط شاید توافق بر قراردادها و التزامِ مشروط به آنها در میان افراد و جوامع، حول محورِ تعلق خاطر به ایدۀ خودبنیادی و عقلانیتِ کمهزینه آغاز و مفری برای نوع انسانی، در رستای پرهیز از مطلقانگاریهایِ ویرانگر باشد.
چه کسی میتواند منکر این باشد که شاید برای این مسأله راهِ بهتر، این باشد که دل سپردنهایِ تاریخی به ماوراءِ خود ما را به عقوبتِ پیامهای سخت و پرهزینه دچار کرده است و شاید نگرش مطلوبتر این باشد که اگر از ما خواسته شده است در جای دیگری نباشیم، بهتر است همینجا و با علقۀ همینجائی زندگی کنیم. سرکه اگر نقد باشد از حلوائی که نسیه است گواراتر است.
مفهومها را ما نمیسازیم، و چون نمی سازیم به خوبی نمی شناسیم، اما میتوانیم بر سر آنها به توافق برسیم و پس از "ساخت و پرداخت" برای جاری ساختنِ آنها در رگهایِ زندگی نهادهائی بسازیم. مفاهیم فینفسه انتزاعی و شاید دست و پا بستهاند، این نهادها و ساختارها هستند که آنها را جاری میسازند.
هرچند قدری از منظور سخن دور میشویم، اما ذکر این نکته ضروری است که شواهد نشان می دهد، هر فردی با هر محتوای ذهنی از آنجا که فرد و واحد است به سمت گِرد شدن و تجمع قدرت و هر ساختاری به سمت مانائی و تجمیع قدرت در حرکت است، مگر آنکه تمایلِ فردی در دل ساختار، دیکتاتورزدائی شود و ساختارها همدیگر را کنترل کنند. کنترلِ ساختار با ساختار مانع از افتادن ما در دام ساختارهای تمرکزگرا میشود.
به نظر میرسد آمریکای امروز یکی از نمونههایِ انسانی برایِ بازی اخیر است. جایی که مفاهیم در دل ساختارها جاری میشوند و ساختارها به مفاهیم امکان وقوع میدهند. این بازیِ پر هزینه تا کنون جوابی قابل ارزیابی داده است.
بازیِ آمریکائی، مفهوم برای ساختار و ساختار برای مفهوم است. این راه و رسمِ عمدتاً فلسفی، دیالکتیکی است که از نظر پدرانِ بنیانگذار، باید همیشه برقرار باشد و تاکنون جایگزینِ مناسبی برای آن پیدا نشده است.
وقتی رئیسجمهورِ چهل و پنجم، این بازی را به هم زد، مردود شمرد و یا نسبت به آن نافرمانی کرد، ساختار در رفتاری قابل فهم راه را بر او بست و فرصت را از او گرفت. دردناک بود اما در تقابل و تعارضِ مفهوم و ساختار، ساختار ارزشمندتر است و این قراردادِ جمهور و میراث بشر است.
به این ترتیب دموکراسی با تمامیِ مفاهیم و ساختارهایش خود را از یک بازی ظاهراً نهچندانسخت، عملگرایانه، به عنوان پیروز بیرون کشید.
از زاویهای که اکنون ما و در این یادداشت داریم، آمریکا محصولِ فلسفه، ماحصلِ دین و قلمروِ علم است. محل تعاطی و تعالیِ فکر انسانی است، با آنچه تاکنون در چنته دارد. اتفاقات اخیر نشان داد نباید تنها روی ساخت وساز داده های کارآمد حساب باز کرد بلکه باید مواظب رابطه میان مفاهیم و ساختارها هم بود. مواظب دموکراسی هم بود، این کار نخبگان است.
#دکتر_یونس_احمدی
#آمریکا_کشور_ساختارها