سر خط خبرها

هویت کردی و نسبت ساختاری

هویت همان کلمه است، یا انسان است یا مفهوم است. یا اثر انسان بر مفهوم و متقابلاً اثر مفهوم بر انسان است. هویت در واقع اصالت است. شخصیت، روحیه، ویژگی و عامل تمایز است. ..

باسمه تعالی

هویت کردی و نسبت ساختاری

دکتر یونس احمدی: دین‌پژوه، ساختارپژوه

واده‌نگ کُرد: فصلنامه فرهنگی هنری/ شماره دوم  

اسفند۱۴۰۱

چند جمله پیرامون روش‌شناسی بحث

اصولاً برای اینکه شما بتوانید وارد هر مبحثی که خصوصاً تراز پژوهشی داشته‌باشد بشوید بایستی ابتدا سه مؤلفه را در خصوص آن بحث روشن کنید. وقتی این مؤلفه‌ها را مشخص ساختید، می‌توانید به مخاطب فرصت بیشتری برای درک مطلب و همراهی با آن ارائه نمایید. این سه مؤلفه بیان سه زاویه ورود به بحث است که اولین آن نگرش Attitude شما در ورود به موضوع است که ذهنیت شما را روشن می‌کند. گفته می شود ذهنیت همه چیز است. Attitude is everything. همه مراحل پژوهش تحت تأثیر ذهنیت شماست. مسئله دیگری یا دوم روش‌شناسی یا متدولوژی Methodology بحث است که به مخاطب نشان می‌دهد از میان روش های توصیفی و تحلیلی یا تطبیقی با کدام سبک وارد بحث شده اید و دیگری یا سومی راه نزدیک شدن به مسئله یا رویکرد Approach است.

در این بحث  که، به نوعی ما می‌خواهیم به هویت کردی بپردازیم ذهنیت ما به مسئله ساختارگرایانه است که در جای خود آن را توضیح خواهیم داد، روش‌شناسی ورود ما به بحث تحلیلی و رویکرد ما در بحث به نوعی فلسفی است. به عبارتی دیگر ما می خواهیم ساختار هویت کردی را با روشی تحلیلی- انتقادی و در نگاه و مسیری فلسفی مورد ارزیابی قرار دهیم. به این منظور ابتدا اندکی باید وارد مبحث انسان و مفهوم شویم.

 

ذهنیت: ساختارگرایانه

روش‌شناسی: تحلیلی

رویکرد: فلسفی

 

انسان و مفهوم

اجازه بدهید ابتدا بحث را با تعدادی قرارداد شروع کنیم، وقتی قرارداد‌ها را با هم داشته باشیم، این موضوع بهتر می‌تواند به ما کمک کند تا ساختار بحث را ببندیم و نهایتاً نتیجه‌گیری کنیم. قرارداد اصلی بحث ما این است که ما در هستی دو نوع "کلمه" داریم.  کلمه اول انسان است و کلمه دوم مفهوم، که هر دو نوعاً دارای اصالت هستند. انسان مفهومی اصیل است که دارای نوعی ادراک فی نفسه است و مفهوم اصالتی است که دارای نوعی پایداری درونی یا استقرارِ در خود است.

 

مفهوم و هویت

هویت همان کلمه است، یا انسان است یا مفهوم است. یا اثر انسان بر مفهوم و متقابلاً اثر مفهوم بر انسان است. هویت در واقع اصالت است. شخصیت، روحیه، ویژگی و عامل تمایز است. پرسش از هویت یا اصالت و شخصیت در واقع می‌تواند هم چالش‌ برانگیز باشد و  هم انسانی باشد. هویت شاید اولین حقوق انسانی است و اولین ذهن‌گردی جدی نوع بشری یا انواع دیگر است. هویت هم حق است و هم عاملی برای پیوند با جهان است.

 

هویت؛ ساختگی یا اصیل

اگر قرار است دنبال هویت باشیم، شاید اولین سؤال از خود هویت است. هویت چیست؟ سؤال از هویت چگونه است؟ هویتِ هویت کدام است؟ ما چرا دنبال این  مقولۀ تنش‌زا هستیم. اصولاً آیا هویت اصیل است؟ چه مقدار اصیل است؟ به چه میزان انتزاعی است ؟ به عبارتی آیا هویت اصالتی ندارد؟ کدام هویت‌ها برتر هستند؟ کدام هویت‌ها، مستقل‌تر هستند. آیا هویت‌ها طول و عرض و اندازه دارند؟ آیا هویت‌ها همه یکسان هستند یا با هم در حال تقابل قرار دارند. هویت هویت امروز گریبانگیر ما در این مطالب است.

 

قراردادی برای تعریف هویت

هویت نوعی ردپا و اثر است به معنای آن است که چیزی وجود دارد اما اینکه چیست و از کجا آمده است محل سوال است. قرارداد ما این است که هویت‌ها دوگانه هستند، هویت‌های فی نفسه و هویت‌های نزدیک به مفهوم. هویت‌های فی نفسه هویت‌های خود‌آورنده هستند و هویت‌های دیگر هویت‌هایی استند که حیات خود را از دسته اول می‌گیرند. ما بر این بارو هستیم که انسان هویت فی نفسه است. ما با این باور زندگی می‌کنیم. مفاهیم در حیات انسانی جان می‌گیرند. پس در این قرارداد انسان هویت اصیل است و مفاهیم از این هویت اصیل، هویت جدید می‌گیرند.

 

انسان و هویت جمعی

انسان اصیل‌ترین هویت است که هرجا که اراده انسانی نفوذ دارد اصالت نیز راه دارد. تجمع انسانی، تجمیع این اصالت هاست، به این ترتیب گروه‌ها و اقوام شکل می‌گیرند. اینکه انسان اصیل‌تر است یا گروه سؤالی است که ما قصدی برای پاسخ دادن به آن نداریم. اما قطعاً میان انسان و گروه روابطی شکل می‌گیرد که این روابط در قالب قانون خود را نشان می‌دهد. خودآورندگی و ارادۀ انسانی یک راه جدید است که دنیا را گونه گونه می‌سازد. اصالت انسانی کد مشترک انسان در جای جای زمین است اما ارادۀ انسان در ترکیب مفاهیم و متنوع شدن نتایج آغاز جدایی‌هاست. مفاهیم در هم ترکیب می شوند و گروه‌ها شکل می‌گیرند. گرچه این ترکیب ها از قبل مشخص شده‌اند اما از قبل معین نشده‌اند. تشخص با تعین دارای تفاوت است. در تشخص بی ارادگی موج می زند، اما تعیّن حاصل حضور اراده است. انسان مکلف به یک راه نیست. بنابراین موضوعی به اسم ساختار، رد پا، یا هویت انسانی پدید می آید. هویت انسانی ممکن است در قالب فرد و یا جامعه خود را نشان بدهد و ما با اقوام مواجه باشیم.

 

قوم؛ اصیل یا ساختگی

قوم اصیل است از آنجا که انسان اصیل است، قوم ساختگی است از آنجا که حاصل ترکیبِ مفاهیم انسانی است. هرچه قوم به انسان نزدیکتر باشد اصیل‌تر است. اینجاست که پای مفاهیمی مانند آزادی و ارادۀ انسانی به میان می‌آید. انسان در میان گروه به مفهوم آزادی و به مفهوم اختیار نزدیک‌تر است تا رابطه در گروه. باید بین آزادی و نسبت با گروه راه حلی پیدا کرد. طبیعت هستی به اینگونه است که قومی ماندگارتر است که انسانی‌تر است. اقوام انسان‌محور بیشتر در بستر تاریخ به ارث می‌رسند و خط سیر و ماندگاری بیشتری در تاریخ دارند. در این دسته از اقوامِ مانا، گروه حامی انسان است. بنابراین در سیر تاریخی، تاریخ انسانی‌تر میشود و گروه‌های غیر انسانی مضمحل می‌شوند.

 

هویت‌های انضمامی و هویت‌های انتزاعی

در قراردادِ ما انسان هویت اصیل است. اما ارادۀ انسانی در ترکیب مفاهیم با این هویت اصیل هویت‌های جدید پدید می‌آورد. ترکیب هویت انسانی و مفاهیم در این قالب است. هر چه هویتها انسانی‌تر باشند انضمامی‌ترند. مفاهیم غالباً سر از انتزاع در می‌آورند. هویت‌های مضاف که ترکیب هویت انسانی و مفهوم است، پرچم‌دار  شکل‌گیری اقوام و گروه‌ها می‌شوند. دسته‌بندی‌های انسانی و گروه‌ها و اقوام به هویت‌های مضاف شناخته می‌شوند. هویت‌های مضاف برابر نیستند و ممکن است انضمامی‌تر یا انتزاعی‌تر باشند. هر چه نقش انسان پر رنگتر باشد انضمامی‌ترند و مانائی بیشتری درتاریخ دارند. مفاهیم یکسان نیستند، کمیت و کیفیت در مفاهیم برابر نیست، بنابراین هویت‌های انتزاعی نیز با هم متفاوتند و محل رجحان می شوند.

 هستی و ساخت از رابطه دیالکتیک مفاهیم انتزاعی و انضمامی شکل می‌گیرد. اینجاست که انسان از ترکیب هویت های انسانی و مفاهیم رها در طبیعت دست به عمل ساخت می‌زند. ساخت نوعی خود‌آورندگی و در این قرارداد مخصوص نوع انسانی است. هویت های جمعی انسانی در ترکیب مفاهیم جدید بسته به خاص و عام بودن مفهوم‌ها و عمق و سطحی‌بودن آنها نوعی هویت جدید و مضاف می‌سازند که گاهاً اجتماع انسانی به این هویت مضاف شناخته می‌شود. گروه های انسانی و اقوام که به یک هویت مضاف متصف می شوند از این دسته هستند.

 

هویت کردی و نسبت ساختاری

قوم کرد یک واقعیت انسانی و هویت جمعیِ مضاف به مفاهیم فرهنگ زیستی و زیست فرهنگی است که در تاریخی کهن پدید آمده و بر بستر آن جاری است و امروز انسانی تر از هر روزِ دیگر خود را عرصۀ جهان معرفی می‌نماید. کرد بودن به معنای انسان بودن، روزآمد بودن و درک عالمانه از فرهنگ جهان و اقبال به میراث بشر است. شاخص‌های مهم و مؤثر در این فرهنگ مضاف به نوع انسانی کرد، تعلق خاطر به خدا، وطن و تعامل با ساختارهای ملی است. مشاهدات نشان می‌دهد که کرد بودن مانند دیگر اقوام در سرزمین ایران، نوعی فرهیختگی و مانائی است و تلاش برای ساختن و ساخته شدن در جهانی است که برای اعتلای انسان در بستر ثبات و وحدانیت در تکاپو است. بمان انسان، بمان کرد، بمان ایران.

اسفند۱۴۰۱

 

 

 

 

 

نظرات ارسال نظر