درونپالایی یا کاتارسیس ایرانیان
شاید کمتر قومی به اندازه ایرانی خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمیکوشیم درد خود را دریابیم. انتقاد ما بیشتر جنبه بیزاری و فحاشی دارد تا جنبه تحلیلی ...
درونپالایی یا کاتارسیس ایرانیان
⁕داریوش شایگان
افسونزدگی جدید
شاید کمتر قومی به اندازه ایرانی خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمیکوشیم درد خود را دریابیم. انتقاد ما بیشتر جنبه بیزاری و فحاشی دارد تا جنبه تحلیلی. میدانیم یک جای کار لنگ است اما نمیدانیم کجا. میدانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمیدانیم چگونه.
بحث دقیق در باره عناصری که غالب بر تفکرِ یک ملت و خلقیاتِ اوست مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. حوصله نداریم چون میخواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب مضطربیم و چنان رفتار میکنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زدهایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود میآید که انسان از دردِ خود آگاه نباشد. حصول این آگاهی و مطرح کردن آن از جمله لوازم بهداشت روانی یک ملت است. انتقاد مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون میریزد.
ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان سبب میشد که همه نیروهای آزار دهندهای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل شود. این رهایی را ارسطو "درون پالایی" یا "کاتارسیس" می نامد. به گمانم موقع آن رسیده که ما نیز درونپالایی خود را آغاز کنیم.
داریوش شایگان
افسون زدگی جدید